جدول جو
جدول جو

معنی عسل قصب - جستجوی لغت در جدول جو

عسل قصب
(عَ سَ لِ قَ صَ)
آب نیشکر به قوام آورده. (یادداشت مرحوم دهخدا). عسل القصب. و رجوع به عسل القصب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از شهرستان آبادان با طول جغرافیایی 48 درجه و 13 دقیقه، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 21 دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران) ، دراز شدن سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نوشتن از کسی بگفت وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). املا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان ترتیب عادل). گویند: امله، اذا قاله فکتب و همچنین: املت علیه الکتاب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). املاء: شرح آلات جنگ و ذخایر بیش از آن بود که بی املالی در بطن کتاب مدرج شود. (تاریخ جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ قَ صَ)
رجوع به اصل القصب و قصب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ لُلْقَ صَ)
آب نیشکر. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). شکر. سکر. افشردۀ نیشکر. ماء قصب السکر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و منهم من یغش المهلبیه بعسل القصب. (معالم القربه ص 107)
لغت نامه دهخدا